نگارم .... دلم خواست که نازت بِخرَم، حرفی هست؟! تا شوی رونقِ شام وُ سَحرَم، حرفی هست؟! نذرِ دل بود غرورم کفِ پایت اُفتد پردهیِ صبر به پیشت بِدَرَم، حرفی هست؟! از بخارایِ دلم سینه کِشان میآیم بر سمرقندِ لبت، جان سِپُرَم، حرفی هست؟! من دلمخواست تو را مجنون وُفرهاد سازم خود که لیلی تر وُ شیرین ترم، حرفی هست؟! آنچنان در بغلت محو شَوم، گُم گردم تا نیابد کسی از من اثرم، حرفی هست؟! من دلمخواست که عاشق بِشوم، دَندَم نرم! آبرو از دلِ شیدا بِبرَم، حرفی هست؟!
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1394/07/28 - 23:25 توسط Mobile
این یه خود در گیری مزمن ای شاعرش داشته
1394/07/28 - 23:26 توسط Mobileحرفی هس حرفی هس .
والا آخه اینجوری شعر میگن یارو دیگه لال میشه
https://instagram.com/p/3--zGyJHXO/
1394/07/29 - 08:25بعد از تمام شدن شعر تو لینک بالا ، نظری رو که داده بخون
اینجاست که میگن مردم اعصاب ندارن
لینک کار نمیکنه
1394/07/29 - 08:42شما که هنو اینجایین
1394/07/29 - 11:54میخوای کجا باشیم ؟
1394/07/29 - 12:06برین با خانواده هاتون آشنا بشین
1394/08/3 - 16:12